یک مامان بد
پسر خوش خنده من مامانی مدتهاست که می خواد هر کاری که انجام میدی رو توی وبلاگت بنویسه ولی به خاطر مشغله خیلی زیاد نزدیک به دو ماهه که وبلاگت آپدیت نشده.... جونم برات بگه ... تقریباً 3 ماه از روز تولدت گذشته بود که کم کم متوجه دستای کوچولوت شدی و سعی می کردی دست راستت رو بالا بیاری و بهش نگاه کنی البته فقط برای چند ثانیه توی این عکس 3 ماه و 5 روزه هستی و من داشتم پوشکت رو عوض می کردم... ...